امام علی(ع)، برترین دادور و دادگستر جهان



اخلاق نیکوی او زبانزد مردمان است.تا آنجا که دشمنانش که نتوانسته اند بر او خرده ای بگیرند، این صفت را عیبی برای آن حضرت برشمرده اند!
یاران وی در این باره گفته اند: او همچون یکی از ما و در میان ما می زیست.نرم خو، و بسیار متواضع و آسان گیر بود.


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


على بن ابى رافع مى گوید:

من نگهبان خزینه بیت المال حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام ) بودم . در میان بیت المال گردن بند مروارید گران قیمتى وجود داشت که در جنگ بصره به غنیمت گرفته شده بود. دختر امیرالمؤمنین کسى را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده ام در بیت المال گردن بند مرواریدى هست . من میل دارم آن را به عنوان امانت ، چند روزى به من بدهى تا در روز عید قربان خود را با آن آرایش دهم و پس از آن بازگردانم . من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در صورت تلف به عهده گیرنده باشد) مى توانم به او بدهم . دختر آن حضرت نیز پذیرفت . من با این شرط به مدت سه روز گردن بند را به آن بانوى گرامى دادم .

اتفاقا على (علیه السلام ) گردن بند را در گردن دخترش دیده و شناخته بود و از وى مى پرسید: این گردن بند از کجا به دست تو رسیده است ؟

او اظهار مى کند: از على بن ابى رافع ، خزینه دار شما به مدت سه روز امانت گرفته ام تا در روز عید قربان خود را زینت دهم و سپس ‍ بازگردانم .

على بن ابى رافع مى گوید:

- امیرالمؤمنین (علیه السلام ) مرا نزد خود احضار کرد و من خدمت آن حضرت رفتم .

چون چشمش به من افتاد فرمود:

- (اءتخون المسلمین یا ابن اءبى رافع ؟)

(اى پسر ابى رافع ! آیا به مسلمانان خیانت مى کنى ؟!)

گفتم : پناه مى برم به خدا از اینکه به مسلمانان خیانت کنم .

حضرت فرمود: پس چگونه گردن بندى را که در بیت المال مسلمانان بود بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادى ؟

عرض کردم : اى امیرالمؤمنین ! او دختر شماست و از من خواست که گردنبند را به صورت عاریه که بازگردانده شود به او دهم تا در عید با آن خود را بیاراید. من نیز آن را به عنوان عاریه به مدت سه روز به ایشان دادم و ضمانت آن را به عهده گرفتم که صحیح و سالم به جاى اصلى خود بازگردانم . حضرت على (علیه السلام ) فرمود:

- همین امروز باید آن را پس گرفته و به جاى خود بگذارى و اگر بعد از این چنین کارى از تو دیده شود کیفر سختى خواهى دید.

سپس فرمود: اگر دختر من این گردنبند را به عاریه مضمونه نمى گرفت ، نخستین زن هاشمیه اى بود که دست او را به عنوان مى بریدم . این سخن به گوش دختر آن حضرت رسید به نزد پدر آمده و گفت :

- یا امیرالمؤمنین ! من دختر شما و پاره تن شما هستم . چه کسى از من شایسته تر به استفاده از این گردنبند بود؟

حضرت فرمود: دخترم ! انسان نباید به واسطه خواسته هاى نفس و خواهشهاى دل ، پاى از دایره حق بیرون بگذارد. آیا همه ن مهاجر که با تو یکسانند، در این عید به مانند چنین گردن بند خود را زینت داده اند تا تو هم خواسته باشى در ردیف آنها قرار گرفته و از ایشان کمتر نباشى ؟



امام علی(ع) در 13 رجب، 30 عام الفیل متولد می گردد. در پنج سالگی به خانه پیامبر می رود و از آن به بعد یک لحظه از پیامبر جدا نمیشود. آن گاه که پیامبر به نبوت می رسد، علی(ع) اولین کسی است که به پیامبر ایمان میآورد و مسلمان می گردد. زمانی که پیامبر قصد هجرت دارد، علی(ع) به جای ایشان می خوابد تا دشمنان متوجه غیبت پیامبر نگردند. آنگاه بعد از هجرت پیامبر، علی، دختران پیامبر را به مدینه می برد و در سال اول هجری با فاطمه زهرا(س) ازدواج می نماید. در جنگ بدر و احد بلکه در تمامی غزوات پیامبر، علی دوست و دشمن را دچار تعجب می نماید. شجاعت بی نظیر او بعد از پیامبر به سکوت و م با خلفا مبدل می گردد. پس از 20 سال سکوت، علی(ع) به خلافت می رسد و در طول مدت خلافت در سه جنگ جمل با عایشه، صفین با معاویه و نهروان با خوارج شرکت مینماید و در 19 رمضان 40 هجرت به دست ابن ملجم مرادی به شهادت میرسد.


حلال‌خواری و خشنودی خدا و پیامبر: از مهمترین ویژگی‌هایی که یک انسان مومن را از غیر مومن متمایز می‌کند همین اموری است که حضرت صادق(ع) در این حدیث فرموده است: به خدا سوگند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) تا روزی که از این دنیا رفت مال حرامی نخورد و هیچگاه بر سر دو راهی - که هر دو راه مورد خشنودی خدا باشد- قرار نگرفت مگر اینکه پرزحمت‌ترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمی که برای پیامبر خدا پیش می‌آمد - به دلیل اعتمادی که به علی داشت- از او کمک می‌گرفت. در میان این امت هیچ‌کس نتوانست همانند علی(ع) راه پیامبر را- بی‌کم و کاست- طی کند و با این همه تلاش و کوشش، همواره چون بیمناکان کار می‌کرد، چشمی به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویی امیدوار پاداش بهشت و از سوی دیگر هراسناک از کیفر آتش بود. (الارشاد، ص 255) ابن عباس نیز درباره طالب رضای حق بودن ایشان می‌گوید: علی(ع) در تمامی کارهای خود همواره در پی رضایت الهی بود و به همین جهت مرتضی» نامیده شد. (المناقب، ج 3، ص 110)


مردى خدمت على علیه السلام آمد و عرض کرد:
یا امیرالمؤمنین من 

حاجتى دارم .

حضرت فرمود:
حاجتت را روى زمین بنویس ! زیرا که من گرفتارى تو را آشکارا در چهره تو مى بین و لازم نیست بیانش کنی!

مرد روى زمین نوشت .
 انا فقیر محتاج ” 

 من فقیرى نیازمندم .

على علیه السلام به قنبر فرمود:
با دو جامه ارزشمند او را بپوشان .
مرد فقیر پس از آن ، با چند بیت شعر از امیرالمؤمنین علیه السلام تشکر نمود.

حضرت فرمود: یکصد دینار نیز به او بدهید!
بعضى گفتند:
یا امیرالمؤمنین او را ثروتمند کردى !
على علیه السلام فرمود:
من از پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود:
مردم را در 

جایگاه خود قرار دهید و به 

شخصیتشان احترام بگذارید. آنگاه فرمود:

من براستى تعجب مى کنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند 
ولى آزادگان را با نیکى هاى خود نمى خرند.

نیکى ها انسان را برده و بنده مى کند.

منبع :بحار : ج 41، ص 34 و ج 74، ص 407


روزى 

حضرت على (ع ) از درب دکان قصابى مى گذشت .

قصاب به آن حضرت عرض کرد:
یا امیرالمؤ منین ! گوشتهاى بسیار خوبى آورده ام . اگر میخواهید ببرید.
فرمود: الا ن پول ندارم که بخرم .
عرض کرد من صبر مى کنم پولش را بعدا بدهید.
فرمود: من به شکم خود مى کویم که صبر کند اگر

 نمى توانستم به شکم خود بگویم از تو مى خواستم که صبر کنى ولى حالا که میتوانم به شکم خود مى گویم که صبر کند.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها